بازيافت ميتواند عاملي براي توسعة پايدار محصولات آلومينيومي باشد؛ اما توجه به اين مسأله و تلاش براي افزايش سهم محصولات ساختهشده از آلومينيوم بازيافتي، تصويري ناقص از صنعت بازيافت آلومينيوم ارائه ميدهد كه ميتواند به روند پيشرفت واقعي و توسعة پايدار محصولات آن لطمه وارد كند.
باشگاه آلومینیوم :محصولات توليدشده با آلومينيوم بازيافتي تنها به 5 درصد از انرژي موردنياز براي توليد آن محصول با آلومينيوم اوليه نياز دارند. اگر بخواهيم از نقطهنظر تأثير بر محيطزيست پيرامون، مقايسهاي داشته باشيم در هيچكدام از فلزات اساسي، چنين اختلاف وسيعي بين دو منبع بالقوه براي توليد يك فلز وجود ندارد. درنتيجه بازيافت ميتواند عاملي براي توسعة پايدار محصولات آلومينيومي باشد. اما توجه به اين مسأله و تلاش براي افزايش سهم محصولات ساختهشده از آلومينيوم بازيافتي، تصويري ناقص از صنعت بازيافت آلومينيوم ارائه ميدهد كه ميتواند به روند پيشرفت واقعي و توسعة پايدار محصولات آن لطمه وارد كند.
بهمنظور رفع كامل سوءبرداشتها پيرامون صنعت بازيافت آلومينيوم، كاترين آتنز (Catherine Athenes)، عضو ارشد انجمن توسعة پايدار شركت كنستليوم (Constellium)، توليدكنندة بزرگ محصولات آلومينيومي با ارزشافزوده، ميگويد: بهتر خواهد بود اگر اين تلاشها برروي بهبود پروسة جمعآوري قراضهها متمركز ميشد تا هم حجم كلي قراضه دردسترس لازم براي بازيافت افزايش يابد و هم تأثير اين چرخه برروي محيط زيست بهبود يابد.
ظرفيت توليدي درمقابل جمعآوري ضايعات
بهدليل منابع محدود آلومينيوم اوليه در سراسر جهان، آلومينيوم ثانويه جزو منابع پرمخاطب محسوب ميشود. در اروپا، طي چند سال گذشته، حجم بزرگي از زبالهها بهصورت غيرقانوني به كشورهاي درحال توسعة آسيايي و آفريقايي صادر شده است و اين مسأله بازيگران صنعتي اروپا را مجبور كرد تا به واردات فلز وابسته شوند.
بهدليل چنين دسترسي محدودي، افزايش ميزان استفاده از بازيافت در توليد يك محصول (يا حتي يك توليدكننده) بهآساني مسير فلز بازيافتشده را از دسترس بودن براي ساير محصولات و يا توليدكنندهها تغيير ميدهد و اين خود، منابع موجود براي توليد ساير محصولات را كاهش ميدهد و آنها را مجبور ميكند كه از منابع ديگري براي توليد استفاده كنند، بنابراين هيچگونه سودي ازنظر زيستمحيطي نخواهد داشت.
برخلاف تفكر رايج، افزايش درصد استفاده از آلومينيوم بازيافتشده در محصولات، سبب ادامة روند توسعة پايدار آنها نخواهد شد. اين كار معادل اصطلاح "از نقي گرفتن به تقي دادن" (Robbing Peter To Pay Paul) است. درحاليكه تعدادي از توليدكنندگان آلومينيوم و بازيگران كليدي اين صنعت بهعنوان بخشي از استراتژي توسعة خود، ميزان استفاده از بازيافتيهاي آلومينيوم را در محصولات خود بهشدت افزايش دادهاند، بهتر خواهد بود اگر توجه خود را بيشتر روي بهبود روش و پروسة جمعآوري متمركز كنند تا حجم كلي در دسترس آلومينيوم بازيافتي افزايش يابد.
در كنستليوم ما برروي توسعة فرآيند جمعآوري قراضههاي بازيافتشده، تمركز داريم كه شامل 3 مسأله ميشود: افزايش سرعت جمعآوري ازطريق همكاري با Stake holderهاي كليدي، بهبود نحوة تفكيك و ارتقاء فرآيندهاي بازيافت كه شامل توسعه در بخش آلياژهاي با قابليت قراضهشدن (Scrap Tolent Alloys) ميشود. اينگونه اقدامات ازطريق افزايش حجم ناخالص قراضه در دسترس براي بازيافت و ازطريق كمك به ساخت زنجيرة كامل از فرآيندها كه به دورريز كمتري ميانجامد، برروي اين صنعت تأثيرگذار خواهد بود.
بهعنوان نمونه، ما در برنامهاي بهنام "هر قوطي به حساب ميآيد every-can-counts" كه از سال 2009 با هدف افزايش جمعآوري قوطي محصولات آشاميدني بهراه افتاده، به شكل فعالي سهيم هستيم.
ما همچنين پايهگذار برنامة IRT M2P هستيم. برنامهاي كه با هدف ارتقاء تكنولوژي R&D منتقل شده از دانشگاه به صنعت طراحي شده و تأكيد آن برروي بازيافت آلومينيوم از وسايل نقليه از كار افتاده است.
ازطريق كار با انجمنهاي صنعتي و سنديكاها براي توسعه و افزايش حجم جمعآوري قراضههاي آلومينيومي، اميدوارم تا بحث و گفتوگوهاي امروز، بهجاي بالابردن حجم قطعات توليدشده با بازيافت برروي افزايش قراضة آلومينيوم در دسترس براي بازيافت متمركز شود (حجم قراضة بازيافتشده درمقابل بازيافت قطعات از كار افتاده).
بازيافت در تمام طول چرخة عمر محصول آلومينيومي (از توليد تا مصرف)، چالشها و مزايايي بههمراه دارد. بهعنوان نمونه ميتوان به بازيافت قطعات از كار افتاده (end-of-life) اشاره نمود.
دو نوع قراضة آلومينيومي در اين فرآيند وجود دارد: قراضههايي كه در مراحل توليد بهدست ميآيد (Scrap runaround) و همچنين قراضة قطعات از كار افتاده (end-of-life scrap). نوع اول از فرآيندهاي انجامشده در كنار چرخة توليد مثل عمليات نورد (rolling)، فرآيندهاي قالبگيري (stamping) و فرزكاري (milling) بهدست ميآيد. درحالحاضر اين قراضهها بهطور كامل بازيافت ميشوند و از نقطهنظر طول چرخه اين قراضه موجب توليد مقدار بسيار ناچيزي CO2 در طول فرآيند ذوب مجدد ميشود.
قراضه از كار افتاده، اما از محصولي بهدست ميآيد كه عمر مفيد خود را طي كرده است. بازيافت اين نوع قراضه از كاربرد فلز اوليه براي توليد محصول بعدي (از همان جنس) جلوگيري ميكند و چون مصرف انرژي آن 20 برابر كمتر از انرژي مصرفشده بهواسطة توليد محصول با بوكسيت است، توليد CO2 بهشدت كاهش مييابد.
درحالحاضر، بازيافت قراضه از قطعات از كار افتاده، با توجه به نرخ بازيافت 95 درصدي آن در خودروسازي، حملونقل و ساختوساز بسيار زياد صورت ميگيرد.
ازطرفي در زمينة بستهبندي پيشرفتهايي صورت گرفته اما همچنان تلاش لازم است، بهعنوان مثال در اروپا نرخ بازيافت براي قوطيهاي محصولات آشاميدني به 70 درصد رسيده است.
در كنستليوم هدف ما افزايش ميزان استفاده از قراضههاي از كار افتاده است. ما متعهد شدهايم حلقة بستهايClosed) loop) خلق كنيم و روند رو به رشد زنجيرة توليد را ارتقاء دهيم. ما در اين صنعت بسيار ميكوشيم تا استانداردهاي بازيافت بسيار قرص و محكمي تبيين كنيم و ميزان نظارت بر موارد مورد استفاده را بهبود بخشيم. بهعنوان يكي از اولين اعضاي انجمن نظارت بر ابداعات در صنعت آلومينيوم (Aluminium Stewardship Initiatve)، استاندارد جهاني جديد توسعة پايدار صنعت آلومينيوم، ما برروي نظارت كيفي روي مواد تأكيد ميكنيم. اين استاندارد مختص زنجيرههاي آلومينيومي (Aluminium Value Chain) است و مواردي نظير بازيافتپذيري نامحدود آلومينيوم و فوايد بازيافت آنرا مدنظر قرار ميدهد. با توجه به تعهد دائمي ما براي بهبود فرآيندها، ما به اين استاندارد ASI بهعنوان نتيجة تلاشهايمان مينگريم.
بهطور خلاصه، اقداماتي توسط صنعت بايد انجام شود تا روند توسعة پايدار چرخة توليد آلومينيوم را ازطريق بازيافت هر دو نوع قراضه، ارتقاء دهد. دستيابي به اين مهم در گرو دخيلشدن در مذاكرهاي با مصرفكنندگان پيرامون" بازيافت مواد، كاربرد آلومينيوم در بستهبندي" ميباشد. در اين مسير بايد روشي براي جمعآوري صحيح اينگونه قراضه طرحريزي شود كه در آن هم تكنيك تفكيك و تصفية زباله بهمنظور بازيافت حداكثري درنظر گرفته شده باشد و هم آلياژهاي بيشتري قابليت بازيافت داشته باشند تا بازده سيستم افزايش يافته و همچنين با تغييرات بازار همگام شود.
درنهايت، افزايش حجم بازيافتي يك محصول مشخص تنها منجر به كاهش حجم بازيافتي يك محصول ديگر ميشود. اين درحالي است كه حجم بازيافتي بيشتر هيچگونه نتيجة زيستمحيطي بههمراه ندارد.
تنها راهي كه بهوسيلة آن ميتوان ميزان 2CO توليدشده بهواسطة بازيافت محصولات آلومينيومي را كاهش داد، افزايش در حجم قراضههاي دردسترس است و تنها راه افزايش قراضههاي دردسترس، افزايش ميزان بازيافت قطعاتي است كه عمر آن به پايان رسيده است. خوشبختانه اين امر بهواسطة برنامههاي صنعتمحور رو به بهبود است.
با توجه به اينكه انتظار ميرود در دهة آينده ميزان استفاده از آلومينيوم (بهخصوص در صنعت خودروسازي) بهطور فزايندهاي در سراسر جهان افزايش يابد، اين فلز كاربردهاي مختلفي خواهد داشت. درواقع بهمنظور كاهش ميزان CO2 توليدي، خودروسازان به آلومينيوم روي آوردند تا ازطريق آن وزن خودرو را كاهش داده و درنتيجه CO2 كمتري توليد كنند. اين صنعت پيشبيني ميكند كه در آيندة نزديك مقدار خيلي كمي آلومينيوم از وسايل نقليه فرسوده بهدست آيد اما همين مقدار، بازيگران اين صنعت را وادار كرده تا درجهت ارتقاء سيستمهاي تفكيك قراضه كار كنند. اين مسائل درحالي است كه براي پاسخ به نياز فزآيندة بازار، روند عادي توليد آلومينيوم اوليه همچنان ادامه خواهد داشت.
ثبت نظر