گذشت آن زماني که مثل قارچ ايران پر شد از شترمرغ. بازار شترمرغها اينقدر گرفت و آنها اينقدر مهم شدند که تا بازي در فيلم مجيد مجيدي هم پيش رفتند.
آفتاب: به گزارش ايسنا، همشهري جوان با اين مقدمه گزارش داد: چند سالي ميشود که پرورش حيوانات غيرعادي مثل قورباغه، کروکوديل و زالو در کشور مد شده است. موجوداتي که مصرف داخلي ندارند و بيشتر به کار صادرات مي آيند و خب به دنبال آن دلارهاي نازنيني هستند که شايد با کمترين زحمت ريخته مي شود توي جيب صادرکنندگان. اين را از تعداد زياد تبليغات و وبلاگ هايي که با اين موضوع توي اينترنت پيدا مي شوند، مي شود فهميد. اگر رد تبليغات را بگيريد حتي به آدرس شرکتي در تهران مي رسيد که تمام امکانات يک دانشگاه دولتي را براي دانشجويانش فراهم مي کند. چيزهايي از قبيل خوابگاه، استاد و ... براي اينکه به شما ياد بدهد چطور قورباغه پرورش دهيد. شرکتي که تنها 4 قلم دي وي ديهايش را 180 هزار تومان به شما ميفروشد.
در اين گزارش گفتگوي ما را با جواني ميخوانيد که تب پرورش قورباغه را گرفته و کسب و کار عجيبي براي خودش راه انداخته. او براي سه سال قورباغه صادر کرده و حالا اوضاع مالي اش از اين رو به آن رو شده است.
پشت ميزش صاف نشسته و انگشت هايش را در هم فرو کرده است. نور کمرمق آفتاب که بعد چند روز بارتش مداوم برف از پنجره به داخل ميتابد، باعث شده شيشه عينکش مثل عينک استيو مک کوئين جلوي فلاش دوربين عکاسها بدرخشد.
«براي انجام يک کار تجاري به استانبول سفر کردم. کارهايم را انجام داده بودم. چمدانهايم را بسته بودم که به فرودگاه بروم اما ناگهان از تهران تماس گرفتند و گفتند بايد چند روز ديگر آنجا بماني. برگشتم هتل. توي لابي هتل نشسته بودم و مشغول صحبت با بچههاي شرکت بودم که يکي سلام کرد و روي مبل روبرويي نشست و داستان از همين جا شروع شد.
آن آقاي ايراني که آن روز با هم آشنا شديم، براي انجام کارهاي صادرات قورباغههايش به استانبول آمده بود. او آن موقع يک مزرعه کوچک در بابل داشت. من شم بيزنسم خيلي قوي است. توي همان صحبت چند دقيقهاي تمام اطلاعات را از او گرفتم و به محض آمدن به تهران چند تا از بچهها را گذاشتم تا روي موضوع تحقيق و مطالعه کنند ...»
تحقيقات زود به نتيجه رسيد. اولين کاري که بايد ميکردند اين بود که زميني را در شمال گير بياورند. شمال به خاطر رطوبت خاصش بهترين جا براي پرورش قورباغه بود. «بالاخره با واسطه آشنايي که در انزلي داشتيم، زمين پيدا کرديم. زمين مردهاي که 5 هزار متر بود و در کناره تالاب انزلي قرار داشت و به علت بالا آمدن آب تالاب انگ کار ما بود ...»
مي دانيد که؟ قورباغه موجودي است دوزيست! و چنين لوکيشني جان ميدهد براي کرال پشت رفتن موجودات دوزيست. همه چيز آماده بود. آنها خيلي زود اولين سفارش را از يک شرکت ترکيهاي گرفتند. «طرف ترکيه خواسته بود که اول نمونهها را ببيند و بعد قرارداد را نهايي کند. براي همين يک يونوليت پر از قورباغه برايشان هديه بردم. فرودگاه اين طرف که اصلا کاري نداشت اما توي فرودگاه استانبول وقتي قورباغهها را ديدند گفتند «اينها بايد برود سازمان دامپزشکي و بهداشت و اين جور چيزها». اين جوري چند هفته معطل ميشدم. براي همين يکي از آنها را برداشتم و انداختم جلويش و گفتم «ببين مرده است.» و بعد برايشان توضيح دادم که قورباغههاي مرده را براي چه بار زدهام و آوردهام.» و خب قورباغه مرده که نيازي به ويزيت شدن ندارد. همين هم شد که مامور فرودگاه مهر ترخيص را روي بستههاي هديه هادي زد.
«درست مثل ماهي تازهاي که از شمال ميآورند، قورباغه را وقتي بعد 48 ساعت مياندازي تو سينک و آب گرم رويش ميگيري، هنوز تکون ميخوره، قورباغهها را به هتل که بردم و روشون آب جوش گرفتم، انگار آدرنالين بهشون تزريق کرده باشي، زنده شدند و شروع کردند به جست و خيز ...»
قورباغه موجود عجيبي است! آنها تا 72 ساعت بعد از منجمد شدن ميتوانند زنده بمانند و اين از مزاياي خونسردي است. وقتي منجمدشان کنيد انگار مردهاند اما در واقع زندهاند.
قرارداد بسته شد!
«نوع قورباغهاي که به آنها نشان دادم قورباغه رانا بود که در تالاب انزلي زندگي ميکرد. نمونه، کار خودش را کرد. طرف ترکيهاي آنقدر به وجد آمده بود که بخش اعظمي از قرارداد را پيش پيش داد.» بعد برگشتن از ترکيه و با جدي شدن ماجرا تيم جواني که هادي جمع کرده بود حسابي چسبيدند به کار. «دور زمين را فنس کشيديم که مار داخل قفس قورباغهها نشود. دشمن اصلي قورباغه، مار است و هر جا که قورباغهها بيشتر باشند، مارها هم سر و کلهشان پيدا ميشود.»
حالا بايد تا ميتوانستند قورباغهها را چاق مي کردند و شمال به غير از رطوبت پشه هم زياد دارد و اگر به علوم دوم دبستان مراجعه کنيد به ياد ميآوريد که اين موجود جهنده از حشرات تغذيه ميکند. «بالاي زمين را توي تالاب پر از مهتابي کرديم. شبها پشهها جمع مي شدند و قورباغهها براي تغذيه ميآمدند روي آب؛ البته از گياهان و جلبکهاي کف تالاب هم تغذيه ميکردند. يک کيوسک نگهباني هم بغل زمين گذاشته بوديم تا مواظب زمين باشند.» آنها هر روز صبح با قايق توي زمين چرخ ميزدند و قورباغه چاق صيد ميکردند. قورباغه چاق يعني موجودي که وزنش به 250 گرم رسيده باشد. آنها بعد شکار شدن توي سردخانه دپو ميشدند تا به مقدار کافي برسند براي صادرات.
«بعد از روزهاي اول ديگر وزن قورباغهها دست کارگرها آمده بود و آنها با گرفتن قورباغه توي دستشان ميفهميدند وقت شکار رسيده است يا نه ...»
ديگر نصرفيد
چند توصيه اخلاقي - حرفه اي از يک پرورشدهنده قورباغه: «شما براي شروع کار احتياج به قورباغه مولد داريد. همچنين اگر به فکر منابعي براي تغذيه قورباغههايتان نباشيد، بازدهي اقتصادي آن بسيار پايين ميآيد. متاسفانه خيليها فکر ميکنند اگر توي جوي بگردند و قورباغه شکار کنند ميتوانند آن را صادر کنند؛ در حالي که اين کار هم مثل هر کار ديگري يک سري استاندارد مخصوص خودش را دارد.»
حالا خاطره اي از همان پرورشدهنده: «يک بار که سفري به ترکيه داشتم به يک روستا رفتم. مردم بيکار و قورباغه فراوان! آنها در روستا اطلاعيه زده بودند هر کسي قورباغه زنده به مزرعه بدهد، به ازاي هر کدام فلان قدر ميدهند. بعد آنها را ميريختند توي استخرهاي مخصوص پرورش و قورباغهکشي راه ميانداختند که بيا و ببين! اينجوري مزرعهشان بزرگ و بزرگتر ميشد.»
هادي همين ايده را در شمال پياده کرد: «قرار شد بعد از تمام شدن قورباغههاي زمين از مردم منطقه قورباغهها را دانهاي 100 تا 200 تومان بخريم و از آنها بخواهيم آنها را در مزرعه رهاسازي کنند. کار به آنجا نرسيد. قيمت دلار ناگهان رفت بالا و ديگر اين کار صرفه اقتصادي نداشت. به دردسرهايش نميارزيد. صاحب زمين از من خواست که کار را ادامه دهم اما من قبول نکردم چون من همه کارهاي مرتبط به صادرات و قراردادها با مشتريان را انجام ميدادم و آنها هم ديگر حاضر به ادامه همکاري نبودند.»
اسمم را چاپ نکنيد
«يک اصل اقتصادي هست که ميگويد مهمترين نکته در پرورش و صادرات قورباغه اين است که بتواند آنور آب مشتري خود را پيدا کنيد وگرنه بيزنس شما هيچ سودي به شما نميرساند. طبيعي هم هست. اينجا که کسي قورباغه نميخورد! قرارداد ما اينطوري بود که محمولههايمان را در فرودگاه امام تحويل ميداديم. بستهبندي هر کيلو قورباغه براي ما قبل گران شدن ارز 70 دلار تمام ميشد که چهار دلارش سود خالص بود. طرف ترک هم هر کيلو را 25 دلار ميفروخت. بدون اينکه قورباغههايي که از ما ميگرفت را فرآوري کند. قطعا براي آنها سود زيادي داشت. بعد از گران شدن دلار طبق برآوردي که من کردم، اگر بابت هر کيلو طرف ترک 14 دلار به ما ميداد، باز هم ما اين کار را ادامه ميداديم اما طرفمان قبول نکرد. ما هم کار را متوقف کرديم و سراغ بيزنسهاي ديگرمان رفتيم.»
صحبتهاي ما با آقاي بيزنسمن وقتي تمام ميشود که نور کمرمق آفتاب رفته و شيشه عينک فتوکروميکش بيرنگ شده. حالا چشمهايش از پشت شيشهها پيداست. چشمهايي که هنوز هم وقتي از پول حرف ميزنند، برق دارند. براي رفتن عجله دارد. ميگويد در حال نوشتن طرحي براي سايت جديد شرکتش است. به طعنه ميگويم: ميشود از اسم واقعيات براي گزارش استفاده کنم؟ ميخندد. سرش را به نشانه نه ميدهد بالا و ميگويد: «يه اسمي خودت پيدا کن و بزن.»
- مثلا؟
- آقاي هادي.الف چطوره؟
- عاليه.
چگونه پرورشگر خوبي باشيم؟
اگر با خواندن اين مطالب شم اقتصاديتان گل کرده است و لامپ بالاي سرتان روشن شده، کمي دست نگه داريد و نور لامپ بالاي سرتان را کم کنيد؛ چرا که پرورش قورباغه به اين سادگيها هم نيست و دردسرهاي خاص خودش را دارد. اگر با کليدواژههاي «قورباغه، پرورش» جستجوي مختصري در اينترنت داشته باشيد، متوجه ميشويد که براي موفقيت در اين کار علاوه بر حضور مرد کهن بايد به گاو نر نيز مجهز باشيد.
متخصصان امر معتقدند که سختي کار به قدري است که بدون حضور در کلاس و پچ خوردن از دبير مربوطه نميتوان به يک پرورشگر! خوب تبديل شد. اين سختي کار باعث شده است که قديميترها تجربياتشان را در غالب کلاسهاي آموزشي به آماتورها بفروشند و حسابي اسم در کنند.
اساتيد حسابي هم کار را جدي گرفتهاند و براي دورههايشان سرفصل تعيين کردهاند. سرفصلها هم تنوع خوبي دارند و هم از اسامي دهان پرکني بهره ميبرند تا هم بدانيد که بايد مورفولوژي را بلد باشيد و هم اينکه خيالتان راحت باشد که پولتان را جاي بدي سرمايهگذاري نکردهايد و با فراغ بال بيشتري 250 هزار تومان را جهت شرکت در جلسات به حساب واريز کنيد. مطالب آموزشي يکي از اين دورهها بدون دستکاري در زير موجود است:
- شناسايي و ارائه صفحات کليدي
- هدف از پرورش قورباغه
- اهميت قورباغه در طبيعت و اقتصاد
- مزايا و محدوديتهاي قورباغه نسبت به ساير دوزيستان
- انواع روشهاي پرورش
- زيستگاهها
- رشد و نمو
- آفات و بيماريهاي قورباغه
- توجيه اقتصادي طرح
- مجوزهاي لازم جهت احداث فارم (مزرعه) پرورش
قورباغه در چه کشورهايي مشتري دارد؟
ماجرا ساده و سرراست است. يک کشاورز ويتنامي با چند تخم قورباغه ميلياردر شد. مرد يک روز تصميم ميگيرد قورباغه پرورش دهد و با چند تخم قورباغه دست به کار ميشود و در مدت نسبتا کوتاهي به سرمايهاي کلان دست پيدا ميکند، به طوري که در ماه اول درآمدش 250 هزار دلار بوده است. مرد ويتنامي که با حمايت همسرش به اين سود کلان دست پيدا کرده است، علت موفقيت خود را شناخت عادتهاي قورباغهها اعلام کرده است و به زبان خودشان «هر چيز که خوار آيد روزي به کار آيد» را سرلوحه کارش قرار داده است.
اين تنها يک مورد از تجارتهاي جهاني قورباغه است. اوضاع در آن سوي آبها در رابطه با اين دوزيست سبزرنگ با اينجا تومني صنار توفير دارد. قورباغه بيشتر در کشورهاي آسياي شرقي مثل مالزي به صورت گسترده پرورش داده ميشود و به اروپا و آمريکا صادر ميشوند.
آمريکا بزرگترين واردکننده و صادرکننده قورباغه در جهان است. در آمريکا بيشتر از گوشت قورباغه استفاده ميکنند و در اروپا از رانهاي اين حيوان براي خوراکي استفاده ميشود؛ رانهايي که معمولا گوشت زيادي به خود ندارند. علاوه بر مصرف خوراکي، پوست اين حيوان در صنعت چرمسازي استفاده ميشود که از چرمهاي مرغوب است.
اسلام چه ميگويد؟
خريد و فروش و صادرات قورباغه از نظر شرعي هم ايرادي ندارد و مراجع تقليد، فروش و صادرات آن را بلااشکال دانستهاند، مگر اينکه به عنوان خوراکي فروخته شود.
آيتالله العظمي سيستاني:
صادر کردن آن به ممالک کافره مانعي ندارد.
دفتر آيتالله العظمي صافي گلپايگاني:
خريد و فروش قورباغه ولو به غير مسلمان براي خوردن جايز نيست ولي جلبک ظاهرا اشکالي ندارد و الله العالم.
دفتر آيتالله العظمي مکارم شيرازي:
اشکال ندارد.
ثبت نظر