مهدی عابدی در الف نوشت: قصه از آنجا شروع شد که خانواده محترم همسر بنده تصمیم گرفتند برای تعطیلات عید قربان به یک سفر سه روزه به همدان بروند. عیال بنده نیز اصرار کرد که ما هم همراهشان به این سفر بریم. چهارشنبه صبح زود راه افتادیم. بعد از سه ساعت به این شهر تاریخی رسیدیم. الحق و الإنصاف جاده و اتوبان خوبی ساخته شده که شما اصلاً احساس خستگی نمی کنید. ازابتدای ورود به شهر، تبلیغات گسترده ای درباره مجموعه تاریخی گنجنامه و بزرگترین تله کابین خاورمیانه نظر شما را جلب می کند.
ما هم تصمیم گرفتیم روز پنج شنبه ١٣٩٢/٧/٢٥ از این مجموعه دیدن کنیم که ای کاش پایمان می شکست و نمی رفتیم. در بدو ورود متوجه شدم که تله کابین مجموعه کار نمی کند. وقتی از مسئول محترم علت را جویا شدم، گفت؛ «قطعی برق از طرف سازمان برق همدان»! نگاهی به أطراف انداختم و دیدم بقیه وسائل برقی همه کار می کنند. تا خواستم سوال کنم، مسئول مربوط غیبش زد. به هر حال چند دستگاه بازی های کامپیوتری آنجا بود که بچه ها مشغول بازی شدند و من هم موضوع را فراموش کردم. درست زمانی که خواستیم از مجموعه خارج شویم، ناگهان اعلام کردند برق تله کابین وصل شده و می توان با تهیه بلیط، از آن استفاده کرد.
بچه ها با ذوق إصرار کردند سوار شویم. با این که دلم گواه می داد یک جای کار إیراد دارد، تسلیم شدم و خلاصه دو تا کابین گرفتیم و ٨ نفر سوار کابین شدیم که چهار نفرمان بچه های زیر ده سال بودند. تله کابین حدوداً از سه کوه می گذرد و ایستگاه آخر در جایی به نام دشت میشان توقف می کند. دشت میشان تا همین یک سال پیش یکی از مکان های ییلاقی عشائر محترم بوده که داری سرچشمه و پوشش گیاهی خاصی بوده که متاسفانه به علت افتتاح تله کابین مذکور دارد، از حالت طبیعی خودش خارج می شود و جایی که می توانست یکی از زیبایی های طبیعی ایران باقی بماند، برای منفعت طلبی یک عده به محل درآمد شخصی تبدیل شده و آن بالا به جز آشغال های پلاستیکی روی زمین چیز دیگه ای دیده نمی شود.
به هرحال به علت سرما، تصمیم گرفتیم سریع برگردیم که مسئول مربوطه گفت مشکل برقی به وجود آمده و نمی شود از تله کابین استفاده کرد. حدود یک ساعتی آن بالا در سرما ماندیم و همان جا متوجه شدیم تله کابین از دیروز با سوختن یکی از قطعات برقی از کار افتاده بوده و صبح با توجه به تعطیلات و آمدن توریست زیاد، مسئولین محترم دلشان نیامده از این درآمد بگذرند و با تعمیر کردن یا بهتر بگویم سمبل کردن قطعه سوخته شده، یک جوری تله کابین را راه اندازی می کنند.
در حالی که قانوناً می بایست تا تعویض قطعه مورد نظر، از تله کابین استفاده نمی شد. به هر حال بعد از یک ساعت دیدیم آقایی آمد و گفت مشکلی پیش آمده که برق تله کابین وصل نمیشود. فعلاً با دیزل کار می کند ولی چون برق ندارد، سرعتش کم است و حدود یک ساعتی طول می کشد تا به پایین برسید. انتخاب با خودتان است، می توانید بروید یا اینجا صبر کنید تا برقش وصل شود. به علت سرمای زیاد تقریباً اکثر مردم تصمیم گرفتند که سوار شوند. ما هم سوار شدیم.
هنوز ده دقیقه ای حرکت نکرده بود که ناگهان تله کابین از حرکت ایستاد. حالا شما تصور کنید توی آن ارتفاع، باد شدید هم شروع شده بود. تله کابین هم بر اثر حرکت باد تکان های شدیدی می خورد. ما چه حالی پیدا کرده بودیم. بیست دقیقه در اون وضعیت ماندیم، بچه ها و همسرم به شدت ترسیده بودند. دخترم مثل بید میلرزید و گریه می کرد، هیچ خبری از کمک نبود. ناگهان فکری به ذهن همسرم رسید. به پلیس ١١٠ زنگ زد. باید اعتراف کنم آن مأموری که پای تلفن بود، واقعاً انسان فهمیده ای بود. شروع به دلداری دادن به ما کرد و گفت؛ همین الان با مسئولین تله کابین تماس می گیرد و موضوع را پیگیری میکند. جالب اینجاست که در تمام این مراحل برای حفظ آرامش ما تلفن را قطع نکرد. او گفت اگر مسئولان تله کابین کاری انجام ندهند، پلیس خیلی سریع به کمک ما خواهد آمد. همین جا می خواهم به خاطر مسئولیت پذیری این پلیس، تشکر کنم.
حرف هایش باعث آرامش ما شد. به هر حال فکر می کنم، تماس پلیس با مسئولان تله کابین کار خودش را کرد و تله کابین به راه افتاد. حالا با آن حال، ما رسیدیم پایین. مسئول قسمت پایین تله کابین که یک خانم بود، با بی ادبی هر چه تمام به جای عذرخواهی و کمک، به من که داشتم به خانمم که حال مساعدی نداشت، کمک می کردم، پیاده بشود، گفت؛ زود باشید مردم می خواهند سوار شوند. همسر من که خیلی عصبانی بود و ترسیده بود، به آن خانم گفت؛ چرا دارید باز مردم را سوار می کنید؟ شما که می دانید تله کابین ایراد برقی دارد. جان مردم ارزشش برای شما چقدر است؟ خانم مسوول هم با لحن بسیار زننده جواب داد؛ مگر شما مسئول جان مردمید؟ به شما چه؟
خلاصه بحث و دعوا شروع شد. جالب اینجا بود که آن خانم مرتب می گفت، به ما چه که این اتفاق افتاده، می خواستید سوار نشوید! کار بالا کشید که گفتن همه جزئیات اینجا نمی گنجد. آن خانم در انتها پولی که ما پرداخت کرده بودیم را با بی ادبی به همسرم داد و گفت؛ شما برای پس گرفتن پولتان این شلوغ بازی ها را در آوردید! در آخر مدیر مجموعه آمد. خیلی مودبانه و با لحن عذرخواهی ما را از مجموعه بیرون کرد که البته فکر کنم بیشتر نیتش این بود که یک وقت مشتری های جدیدی که وارد می شوند، چیزی از ماجرا نفهمند.
بعد که بیرون آمدیم، با کمی تحقیق متوجه شدیم، این تله کابین قبلاً هم تعدادی کشته داده و مسئله فقط با تیتر چند روزنامه در قسمت حوادث بدون پیگیری به پایان رسیده و کلاً از نظر استاندارد ایراد دارد و هیچ نظارتی بر آن صورت نمی گیرد. ما همان روز به تهران برگشتیم. این سه شب گذشته، دخترم شب ها با جیغ، نیمه های شب از خواب بلند می شود و می گوید خواب می دیده دارد از تله کابین پرت می شود! حالا سوال اینجاست؛ آیا جان انسان ها ارزشش ١٦٠٠٠تومان بلیط رفت و برگشت یک تله کابینه؟
ثبت نظر